معنی فارسی bite one's nails

B1

عمل جویدن ناخن‌ها که بخشی از عادت‌های اضطرابی است.

To chew on one's nails, usually due to anxiety or nervousness.

example
معنی(example):

او وقتی عصبی است ناخن‌هایش را می‌جود.

مثال:

He tends to bite his nails when he is nervous.

معنی(example):

باید از جویدن ناخن‌هایم دست بردارم؛ این یک عادت بد است.

مثال:

I have to stop biting my nails; it's a bad habit.

معنی فارسی کلمه bite one's nails

:

عمل جویدن ناخن‌ها که بخشی از عادت‌های اضطرابی است.