معنی فارسی blankminded

B1

حالت ذهنی که در آن فرد نمی‌تواند فکر کند یا تمرکز کند.

Describes a state of being unable to think clearly or focus.

example
معنی(example):

بعد از یک روز طولانی، احساس می‌کردم کاملاً بی‌فکر هستم.

مثال:

After a long day, I felt completely blankminded.

معنی(example):

او در طول سخنرانی چون خسته بود بی‌فکر به نظر می‌رسید.

مثال:

She was blankminded during the lecture because she was tired.

معنی فارسی کلمه blankminded

: معنی blankminded به فارسی

حالت ذهنی که در آن فرد نمی‌تواند فکر کند یا تمرکز کند.