معنی فارسی blankmindedness
B1حالت یا وضعیتی که در آن فرد نمیتواند یا نمیخواهد فکر کند یا به یاد آورد.
A state of mental emptiness or inability to think clearly.
- NOUN
example
معنی(example):
او در طول امتحان دچار فراموشی شد.
مثال:
She experienced blankmindedness during the exam.
معنی(example):
فراموشی او باعث شد که تمرکز کردن دشوار باشد.
مثال:
His blankmindedness made it hard to concentrate.
معنی فارسی کلمه blankmindedness
:
حالت یا وضعیتی که در آن فرد نمیتواند یا نمیخواهد فکر کند یا به یاد آورد.