معنی فارسی blawed

B1

خم شدن، به معنای تغییر شکل یا موقعیت به دلیل فشار یا نیرویی قوی.

To bend or be bent, often used to describe trees or branches under force.

example
معنی(example):

درخت به خاطر وزش بادهای شدید خم شده بود.

مثال:

The tree was bowed down by the blawed winds.

معنی(example):

پس از طوفان، شاخه‌های خمیده چشم‌انداز معمولی بودند.

مثال:

After the storm, the blawed branches were a common sight.

معنی فارسی کلمه blawed

: معنی blawed به فارسی

خم شدن، به معنای تغییر شکل یا موقعیت به دلیل فشار یا نیرویی قوی.