معنی فارسی blawing
B1صفتی که به بادهای خنک و ملایم اشاره دارد.
Referring to the blowing of wind, typically gentle and cool.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
باد خنک باعث شد که سخت بشنویم.
مثال:
The blawing wind made it hard to hear.
معنی(example):
برگ های خنک نشانه ورود پاییز بود.
مثال:
The blawing leaves signaled the arrival of autumn.
معنی فارسی کلمه blawing
:
صفتی که به بادهای خنک و ملایم اشاره دارد.