معنی فارسی blawn

B1

فعل به معنای جارو کردن یا کنار زدن چیزی با باد یا دست.

To blow or to push something aside, often using the wind.

example
معنی(example):

او برگ‌ها را به توده‌ای جارو کرد.

مثال:

He blawn the leaves into a pile.

معنی(example):

او پرده‌ها را به سمت کنار کشید تا نور وارد شود.

مثال:

She blawn the curtains open to let in the light.

معنی فارسی کلمه blawn

: معنی blawn به فارسی

فعل به معنای جارو کردن یا کنار زدن چیزی با باد یا دست.