معنی فارسی bleck
A2احساس نارضایتی یا بدی که از طعمی که خوشایند نیست نشات میگیرد.
An expression of disgust or distaste, often used informally.
- INTERJECTION
example
معنی(example):
کودک وقتی شکلات ترش را چشید، گفت 'بلک'.
مثال:
The child said 'bleck' when he tasted the sour candy.
معنی(example):
ابراز 'بلک' او نشاندهنده عدم علاقهاش به غذا بود.
مثال:
Her expression of 'bleck' showed her distaste for the food.
معنی فارسی کلمه bleck
:
احساس نارضایتی یا بدی که از طعمی که خوشایند نیست نشات میگیرد.