معنی فارسی blindling
B1به معنای خیرهکننده یا بسیار زیبا به گونهای که توجه را جلب کند.
So beautiful or impressive that it takes the breath away.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اجرای هنری به خاطر رنگهای زندهاش خیرهکننده بود.
مثال:
The performance was blindling in its vibrant colors.
معنی(example):
زیبایی خیرهکننده غروب آفتاب همه را مجذوب خود کرد.
مثال:
The blindling beauty of the sunset captivated everyone.
معنی فارسی کلمه blindling
:
به معنای خیرهکننده یا بسیار زیبا به گونهای که توجه را جلب کند.