معنی فارسی blindman

B1

مردی که توانایی دیدن را ندارد.

A man who is unable to see.

example
معنی(example):

مرد نابینا با اعتماد به نفس خیابان را پیمود.

مثال:

The blindman navigated the street with confidence.

معنی(example):

بسیاری از مردان نابینا برای پیدا کردن مسیر خود از عصاهای سفیدی استفاده می‌کنند.

مثال:

Many blindmen use white canes to find their way around.

معنی فارسی کلمه blindman

: معنی blindman به فارسی

مردی که توانایی دیدن را ندارد.