معنی فارسی blitzkrieged

B2

عبارتی به معنای حمله سریع و غافلگیرکننده به یک هدف.

To carry out a fast and overwhelming attack on a target.

example
معنی(example):

تیم با سرعت از موانع در رقابت عبور کرد.

مثال:

The team blitzkrieged through the obstacles in the competition.

معنی(example):

آنها پروژه را با سرعت انجام دادند و قبل از زمان مقرر تمام کردند.

مثال:

They blitzkrieged the project, finishing it ahead of schedule.

معنی فارسی کلمه blitzkrieged

: معنی blitzkrieged به فارسی

عبارتی به معنای حمله سریع و غافلگیرکننده به یک هدف.