معنی فارسی blitzkrieging
B2فعل برای توصیف انجام یک حمله سریع و غافلگیرکننده.
The act of conducting a rapid and overwhelming assault.
- VERB
example
معنی(example):
استراتژی شامل حمله سریع به دفاعیات رقیب بود.
مثال:
The strategy involved blitzkrieging the opponent's defenses.
معنی(example):
آنها از موانع به سرعت عبور میکنند تا به اهداف خود برسند.
مثال:
They are blitzkrieging through the challenges to achieve their goals.
معنی فارسی کلمه blitzkrieging
:
فعل برای توصیف انجام یک حمله سریع و غافلگیرکننده.
