معنی فارسی bloodthirsting
B1عمل یا حالتی که در آن میل و تمایل شدید به خون یا خشونت وجود دارد.
The act or state of having a strong desire for blood or violence.
- VERB
example
معنی(example):
موجود تشنه به خون بود و به دنبال قربانی بعدیاش میگشت.
مثال:
The creature was bloodthirsting, searching for its next victim.
معنی(example):
او بعد از باخت بازی به شدت تشنه به خون بود.
مثال:
He was bloodthirsting after losing the game.
معنی فارسی کلمه bloodthirsting
:
عمل یا حالتی که در آن میل و تمایل شدید به خون یا خشونت وجود دارد.