معنی فارسی bloodwit

B2

خون‌سنجی، نبوغ ذهنی در بازی با کلمات و گفتار خلاق.

The ability to express oneself cleverly and wittily.

example
معنی(example):

او به خاطر خون‌سنجی و زبان تندش معروف بود.

مثال:

He was known for his bloodwit and sharp tongue.

معنی(example):

خون‌سنجی او، او را به قلب مهمانی تبدیل کرده بود.

مثال:

Her bloodwit made her the life of the party.

معنی فارسی کلمه bloodwit

: معنی bloodwit به فارسی

خون‌سنجی، نبوغ ذهنی در بازی با کلمات و گفتار خلاق.