معنی فارسی blowiness

B1

بلویس، حالت یا ویژگی بادکردگی یا پارگی در اشیاء.

The quality of being inflated or puffed.

example
معنی(example):

بلویس بادکنک‌ها به شادی اضافه کرد.

مثال:

The blowiness of the balloons added to the fun.

معنی(example):

او از بلویس نسیم تابستانی قدردانی کرد.

مثال:

She appreciated the blowiness of the summer breeze.

معنی فارسی کلمه blowiness

: معنی blowiness به فارسی

بلویس، حالت یا ویژگی بادکردگی یا پارگی در اشیاء.