معنی فارسی blueballs
B1ناراحتی ناشی از تحریک جنسی بدون تکمیل آن، بهویژه در مردان.
A slang term for a painful feeling due to prolonged sexual arousal without release.
- OTHER
example
معنی(example):
او دربارهی ناراحتی بعد از تمسخر شوخی کرد.
مثال:
He joked about getting blueballs after being teased.
معنی(example):
ناراحتی میتواند موضوعی خندهدار بین دوستان باشد.
مثال:
Blueballs can be a humorous topic among friends.
معنی فارسی کلمه blueballs
:
ناراحتی ناشی از تحریک جنسی بدون تکمیل آن، بهویژه در مردان.