معنی فارسی bobbery

B1

رفتار یا عمل شاد و بازیگوشانه که برای شاد کردن دیگران انجام می‌شود.

Playful or mischievous behavior intended to entertain others.

example
معنی(example):

بازیگوشی پسر همه را به خنده انداخت.

مثال:

The boy's bobbery made everyone laugh.

معنی(example):

بازیگوشی جک نقطه عطف مهمی در جشن بود.

مثال:

Jack's bobbery was the highlight of the party.

معنی فارسی کلمه bobbery

: معنی bobbery به فارسی

رفتار یا عمل شاد و بازیگوشانه که برای شاد کردن دیگران انجام می‌شود.