معنی فارسی bockey

B1

افسانه یا تصوری از یک شخص که همیشه زودتر از دیگران حرکت می‌کند.

A term used for someone who runs quickly or is always ahead.

example
معنی(example):

باکی در حین مسابقه از کنار من گذشت.

مثال:

The bockey ran past me during the race.

معنی(example):

او همیشه در محله‌اش باکی بوده است.

مثال:

She's always been a bockey in her neighborhood.

معنی فارسی کلمه bockey

: معنی bockey به فارسی

افسانه یا تصوری از یک شخص که همیشه زودتر از دیگران حرکت می‌کند.