معنی فارسی bodymaking
B1بدنهسازی، فرآیند ساخت و طراحی بدنهها یا اجسام فیزیکی.
The process or art of creating bodily forms or structures.
- NOUN
example
معنی(example):
بدنهسازی به مهارت و خلاقیت نیاز دارد.
مثال:
Bodymaking requires both skill and creativity.
معنی(example):
او در یک دوره بدنهسازی شرکت کرد تا تکنیکهایش را بهبود بخشد.
مثال:
He took a course in bodymaking to improve his techniques.
معنی فارسی کلمه bodymaking
:
بدنهسازی، فرآیند ساخت و طراحی بدنهها یا اجسام فیزیکی.