معنی فارسی bostoon

B1

شخصی که در موقعیت‌های غیررسمی رفتارهای شوخی و خنده‌دار از خود بروز می‌دهد.

A person who acts silly or funny in informal situations.

example
معنی(example):

او در سر میز شام داشت بوزبویی می‌کرد و همه را می‌خنداند.

مثال:

He was being a bostoon at the dinner table, making everyone laugh.

معنی(example):

بوزبوی نباش؛ حالا وقت جدی شدن است.

مثال:

Don't be a bostoon; it's time to be serious now.

معنی فارسی کلمه bostoon

: معنی bostoon به فارسی

شخصی که در موقعیت‌های غیررسمی رفتارهای شوخی و خنده‌دار از خود بروز می‌دهد.