معنی فارسی bossy-boots
B1شخصی که تمایل دارد دیگران را به طور مکرر و غیرضروری راهنمایی کند یا دستورات بدهد.
A person who likes to give orders to others and control situations.
- NOUN
example
معنی(example):
او همیشه به همه میگوید چه کاری انجام دهند؛ او واقعاً آدم حاکم و دستوری است.
مثال:
She always tells everyone what to do; she's such a bossy-boots.
معنی(example):
خود را حاکم و دستوری معرفی کردن میتواند دوستانت را آزار دهد.
مثال:
Being a bossy-boots can make your friends annoyed.
معنی فارسی کلمه bossy-boots
:
شخصی که تمایل دارد دیگران را به طور مکرر و غیرضروری راهنمایی کند یا دستورات بدهد.