معنی فارسی bowelled
B1بُه زدن به معنای مشارکت در بازی بولینگ.
Past tense of bowl; to have participated in the game of bowling.
- VERB
example
معنی(example):
او قبلاً بارها بُه زده بود.
مثال:
He had bowelled many times before.
معنی(example):
تیم با بُه زدن به پیروزی رسید.
مثال:
The team bowelled their way to victory.
معنی فارسی کلمه bowelled
:
بُه زدن به معنای مشارکت در بازی بولینگ.