معنی فارسی bowlmaker

B1

کسی که کاسه‌های چوبی یا سرامیکی می‌سازد.

A craftsman who creates bowls, typically from wood or clay.

example
معنی(example):

کاسه‌ساز قطعات زیبایی از چوب درست کرد.

مثال:

The bowlmaker crafted beautiful pieces from wood.

معنی(example):

او فن کاسه‌سازی را از پدرش آموخت.

مثال:

He learned the trade of a bowlmaker from his father.

معنی فارسی کلمه bowlmaker

: معنی bowlmaker به فارسی

کسی که کاسه‌های چوبی یا سرامیکی می‌سازد.