معنی فارسی bowllike

B1

شبیه یک کاسه، به طور خاص برای توصیف اشیایی که خاصیت جمع آوری یا گود بودن دارند.

Resembling a bowl in form; curved and hollow.

example
معنی(example):

برگ‌ها شکلی شبیه کاسه داشتند که آب باران را جمع می‌کرد.

مثال:

The leaves had a bowllike shape that collected rainwater.

معنی(example):

او از یک ظرف کاسه‌ای برای گیاهانش استفاده کرد.

مثال:

She used a bowllike container for her plants.

معنی فارسی کلمه bowllike

: معنی bowllike به فارسی

شبیه یک کاسه، به طور خاص برای توصیف اشیایی که خاصیت جمع آوری یا گود بودن دارند.