معنی فارسی boxmaking

B1

ساخت جعبه، فرآیند ایجاد جعبه‌ها از مواد مختلف.

The craft or process of making boxes.

example
معنی(example):

ساخت جعبه می‌تواند یک هنر شگفت‌انگیز باشد اگر ابزار مناسب را داشته باشید.

مثال:

Boxmaking can be a rewarding craft if you have the right tools.

معنی(example):

او ساخت جعبه را از پدربزرگش که نجار بود آموخت.

مثال:

She learned boxmaking from her grandfather who was a carpenter.

معنی فارسی کلمه boxmaking

: معنی boxmaking به فارسی

ساخت جعبه، فرآیند ایجاد جعبه‌ها از مواد مختلف.