معنی فارسی brabble

B1

جدل کردن، صحبت کردن بی‌فایده و بی‌هدف در مورد موضوعات جزئی یا بی‌اهمیت.

To talk or argue noisily about trivial matters.

example
معنی(example):

بچه‌ها شروع به جدل درباره این کردند که چه کسی آخرین تکه کیک را خواهد گرفت.

مثال:

The children began to brabble over who would get the last piece of cake.

معنی(example):

در دادگاه، وکیل به جای ارائه شواهد واضح، جدل می‌کرد.

مثال:

In court, the lawyer brabbled instead of presenting clear evidence.

معنی فارسی کلمه brabble

: معنی brabble به فارسی

جدل کردن، صحبت کردن بی‌فایده و بی‌هدف در مورد موضوعات جزئی یا بی‌اهمیت.