معنی فارسی brabbled
B1شکل گذشته فعل جدل کردن، به معنای اینکه افراد در مورد موضوعات جزئی با هم بحث و جدل کردهاند.
Past tense of brabble, meaning to have engaged in noisy arguing about trivial issues.
- VERB
example
معنی(example):
آنها ساعتها درباره قوانین بازی جدل کردند.
مثال:
They brabbled about the rules of the game for hours.
معنی(example):
خواهر و برادرها پس از فوت والدینشان درباره ارثیه جدل کردند.
مثال:
The siblings brabbled over the inheritance after their parents passed away.
معنی فارسی کلمه brabbled
:
شکل گذشته فعل جدل کردن، به معنای اینکه افراد در مورد موضوعات جزئی با هم بحث و جدل کردهاند.