معنی فارسی braccio

A2

بازو، بخشی از بدن که بین شانه و مچ دست قرار دارد.

The arm, the limb of the body from the shoulder to the wrist.

example
معنی(example):

او هنگام بازی فوتبال بازویش را آسیب دید.

مثال:

He injured his braccio while playing football.

معنی(example):

هنرمند با مهارت زیادی با استفاده از دستش نقاشی کرد.

مثال:

The artist painted with great skill using his braccio.

معنی فارسی کلمه braccio

: معنی braccio به فارسی

بازو، بخشی از بدن که بین شانه و مچ دست قرار دارد.