معنی فارسی brainache
B2سردرد فکری، وضعیتی که در آن احساس درد در ناحیه سر به علت فعالیتهای ذهنی زیاد یا استرس بیشتر میشود.
A headache that occurs due to excessive mental activity or stress.
- NOUN
example
معنی(example):
بعد از مطالعه تمام شب، او سردرد فکری داشت.
مثال:
After studying all night, he had a brainache.
معنی(example):
سردرد فکری او به دلیل زمان زیاد در مقابل صفحه نمایش بود.
مثال:
Her brainache was due to too much screen time.
معنی فارسی کلمه brainache
:
سردرد فکری، وضعیتی که در آن احساس درد در ناحیه سر به علت فعالیتهای ذهنی زیاد یا استرس بیشتر میشود.