معنی فارسی brakehead
B1قسمتی از سیستم ترمز که عمل ترمز کردن را انجام میدهد.
The component of a braking system that engages to stop movement.
- NOUN
example
معنی(example):
سر ترمز باید به طور منظم برای ایمنی بررسی شود.
مثال:
The brakehead must be regularly inspected for safety.
معنی(example):
یک سر ترمز معیوب میتواند به تصادفها منجر شود.
مثال:
A faulty brakehead can lead to accidents.
معنی فارسی کلمه brakehead
:
قسمتی از سیستم ترمز که عمل ترمز کردن را انجام میدهد.