معنی فارسی brassiness
B1ویژگی یا کیفیتی که به برنج یا فلز مشابه مرتبط است، به خصوص در زمینه صدا یا رنگ.
The quality of being like brass, often referring to sound or appearance.
- NOUN
example
معنی(example):
برنجی بودن این فلز به آن شخصیت خاصی داد.
مثال:
The brassiness of the metal gave it a distinct character.
معنی(example):
او به برنجی بودن این ژانر موسیقی ارزش قائل بود.
مثال:
She appreciated the brassiness of the music genre.
معنی فارسی کلمه brassiness
:
ویژگی یا کیفیتی که به برنج یا فلز مشابه مرتبط است، به خصوص در زمینه صدا یا رنگ.