معنی فارسی bratty
B1 /ˈbɹæti/شخصی که بدرفتاری و لوسبودن را نشان میدهد و معمولاً در اثر تربیت نادرست به این حالت میرسد.
A person, especially a child, who behaves in a rude, spoiled, or mischievous manner.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Characteristic of a brat; unruly and impolite.
example
معنی(example):
کودک براتتی اسباببازیهایش را تقسیم نمیکرد.
مثال:
The bratty child wouldn't share his toys.
معنی(example):
رفتار براتتی او همه را اطرافش کلافه کرده بود.
مثال:
Her bratty attitude annoyed everyone around her.
معنی فارسی کلمه bratty
:
شخصی که بدرفتاری و لوسبودن را نشان میدهد و معمولاً در اثر تربیت نادرست به این حالت میرسد.