معنی فارسی brattish
B1براَتیش، توصیف رفتار یا شخصیت کودکان لوس و بدخلق.
Characteristic of a brat; spoiled or ill-mannered.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Characteristic of a brat; childishly rude and annoying.
example
معنی(example):
رفتار براَتیش او همه را در مهمانی عصبانی کرد.
مثال:
His brattish behavior annoyed everyone at the party.
معنی(example):
او رفتارهای براَتیش او را در جلسه تصحیح کرد.
مثال:
She corrected his brattish mannerisms during the meeting.
معنی فارسی کلمه brattish
:
براَتیش، توصیف رفتار یا شخصیت کودکان لوس و بدخلق.
