معنی فارسی braye

B1

نقشه یا طراحی که معمولا به شکل متحرک یا دینامیک نمایش داده می‌شود.

A type of artistic representation that emphasizes fluidity and motion.

example
معنی(example):

هنرمند برایه‌ای خلق کرد که جوهره حرکت را به تصویر کشید.

مثال:

The artist created a braye that captured the essence of movement.

معنی(example):

نقاشی او یک مثال عالی از برایه بود.

مثال:

Her painting was a perfect example of a braye.

معنی فارسی کلمه braye

: معنی braye به فارسی

نقشه یا طراحی که معمولا به شکل متحرک یا دینامیک نمایش داده می‌شود.