معنی فارسی brazed

B2

اتصال برز شده به اتصالی اشاره دارد که با استفاده از برز کردن ایجاد شده و معمولاً دارای استحکام بالاست.

Referring to a joint that has been created using the brazing technique, known for its strength.

verb
معنی(verb):

To join two metal pieces, without melting them, using heat and diffusion of a jointing alloy of capillary thickness.

معنی(verb):

To burn or temper in fire.

example
معنی(example):

اتصال برز شده به خاطر استحکام و دوامش معروف است.

مثال:

The brazed joint is known for its strength and durability.

معنی(example):

او از تکنیک برز شده برای بهبود اسمبل استفاده کرد.

مثال:

He used a brazed technique to improve the assembly.

معنی فارسی کلمه brazed

: معنی brazed به فارسی

اتصال برز شده به اتصالی اشاره دارد که با استفاده از برز کردن ایجاد شده و معمولاً دارای استحکام بالاست.