معنی فارسی brazenly
B2با اعتماد به نفس زیاد و بدون هیچ حیا یا ترسی، عملی انجام دادن.
Acting boldly and without shame, often in defiance of social norms.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a brazen manner.
example
معنی(example):
او به وضوح هشدارها درباره طوفان را نادیده گرفت.
مثال:
She brazenly ignored the warnings about the storm.
معنی(example):
او با هیچ ترسی به وضوح به منطقه ممنوعه وارد شد.
مثال:
He brazenly entered the forbidden area with no fear.
معنی فارسی کلمه brazenly
:
با اعتماد به نفس زیاد و بدون هیچ حیا یا ترسی، عملی انجام دادن.