معنی فارسی break point
B1نقطه‌ای که در آن شرایط تغییر می‌کند و ممکن است تصمیم جدیدی گرفته شود.
A critical point or moment when a significant change occurs.
- noun
noun
معنی(noun):
A situation in which if the receiver wins the next point, (s)he will win the game (but not the set or match).
example
معنی(example):
ورزشکار به یک نقطه شکست در مسابقه رسید.
مثال:
The athlete reached a break point in the competition.
معنی(example):
در مذاکرات، یک نقطه شکست معمولاً منجر به یک تصمیم می‌شود.
مثال:
In negotiations, a break point often leads to a decision.
معنی فارسی کلمه break point
:
نقطه‌ای که در آن شرایط تغییر می‌کند و ممکن است تصمیم جدیدی گرفته شود.
