معنی فارسی breezeful

B1

دارای نسیم، شرایطی که در آن نسیم خنکی وجود دارد.

Characterized by a gentle breeze; pleasant and airy.

example
معنی(example):

روز دریا در ساحل بسیار نسیم‌دار بود.

مثال:

It was a breezeful day at the beach.

معنی(example):

از بعدازظهر نسیم‌دار در پارک لذت بردیم.

مثال:

We enjoyed a breezeful afternoon in the park.

معنی فارسی کلمه breezeful

: معنی breezeful به فارسی

دارای نسیم، شرایطی که در آن نسیم خنکی وجود دارد.