معنی فارسی breezeless

B1

بدون نسیم، شرایطی که در آن باد وجود ندارد و ممکن است احساس گرما یا گرفتگی کند.

Lacking breeze; can feel warm and stagnant.

example
معنی(example):

اتاق احساس دلتنگی و بی‌نسیم می‌کرد.

مثال:

The room felt stuffy and breezeless.

معنی(example):

در یک روز بدون باد، گرما غیرقابل تحمل بود.

مثال:

On a breezeless day, the heat was unbearable.

معنی فارسی کلمه breezeless

: معنی breezeless به فارسی

بدون نسیم، شرایطی که در آن باد وجود ندارد و ممکن است احساس گرما یا گرفتگی کند.