معنی فارسی bridely
B1به صورت مربوط به عروسی، به ویژه در مورد حالت و رفتار در مراسم ازدواج.
In a manner relating to or befitting a bride; ceremoniously.
- ADVERB
example
معنی(example):
اسب به طور عروسی در میان زمین باز حرکت کرد.
مثال:
The horse moved bridely through the open field.
معنی(example):
او به طور عروسی در حین مراسم از راهرو عبور کرد.
مثال:
She walked bridely down the aisle during the ceremony.
معنی فارسی کلمه bridely
:
به صورت مربوط به عروسی، به ویژه در مورد حالت و رفتار در مراسم ازدواج.