معنی فارسی brillante
B2درخشنده و روشن؛ استفاده میشود برای توصیف چیزی که نور زیادی دارد.
Shiny, bright or brilliant.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ستاره در آسمان شب درخشان بود.
مثال:
The star was brillante in the night sky.
معنی(example):
او یک لباس درخشان به مهمانی wore.
مثال:
She wore a brillante dress to the gala.
معنی فارسی کلمه brillante
:
درخشنده و روشن؛ استفاده میشود برای توصیف چیزی که نور زیادی دارد.