معنی فارسی brilliancies

B2

درخشش یا روشنایی؛ معمولاً در مورد ایده‌ها یا آثار هنری استفاده می‌شود.

Bright or radiant qualities, especially in artwork or ideas.

example
معنی(example):

درخشش‌های اثر هنری بازدیدکنندگان را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The brilliancies of the artwork amazed the visitors.

معنی(example):

او درخشش‌های خود را با کلاس به اشتراک گذاشت.

مثال:

She shared her brilliancies with the class.

معنی فارسی کلمه brilliancies

: معنی brilliancies به فارسی

درخشش یا روشنایی؛ معمولاً در مورد ایده‌ها یا آثار هنری استفاده می‌شود.