معنی فارسی brilliantined
B2برلیانتین، مادهای برای حالت دادن و براق کردن موها.
A hair product used to add gloss and style to hair.
- NOUN
example
معنی(example):
او از برلیانتین برای حالت دادن به موهایش استفاده کرد.
مثال:
He used brilliantined to style his hair.
معنی(example):
اثر برلیانتین به موهایش ظاهری براق داد.
مثال:
The brilliantined effect gave his hair a sleek look.
معنی فارسی کلمه brilliantined
:
برلیانتین، مادهای برای حالت دادن و براق کردن موها.