معنی فارسی brilliantness
C1درخشش، کیفیت یا حالت روشنایی و درخشندگی فوقالعاده.
The quality of being exceptionally clever or talented.
- NOUN
example
معنی(example):
درخشش ایدههای او همگان را تحت تاثیر قرار داد.
مثال:
The brilliantness of her ideas impressed everyone.
معنی(example):
ما از درخشش اثر هنری شگفتزده شدیم.
مثال:
We marveled at the brilliantness of the artwork.
معنی فارسی کلمه brilliantness
:
درخشش، کیفیت یا حالت روشنایی و درخشندگی فوقالعاده.