معنی فارسی bring to bay
B2به معنای به تنگنا انداختن یا وادار کردن کسی به پاسخگویی در شرایط سخت است.
To corner or trap someone, forcing them to confront a situation.
- IDIOM
example
معنی(example):
سگ توسط شکارچیان به تنگنا افتاد.
مثال:
The dog was brought to bay by the hunters.
معنی(example):
پلیس پس از یک تعقیب طولانی بالاخره مظنون را به تنگنا آورد.
مثال:
The police finally brought the suspect to bay after a long chase.
معنی فارسی کلمه bring to bay
:
به معنای به تنگنا انداختن یا وادار کردن کسی به پاسخگویی در شرایط سخت است.