معنی فارسی brisa

A2

نسیم ملایمی که به طور خاص در مناطق ساحلی احساس می‌شود.

A gentle breeze, especially one that is refreshing; commonly felt in coastal areas.

example
معنی(example):

بریسا در روز گرم یک نسیم خنک‌کننده بود.

مثال:

The brisa was a refreshing breeze on the hot day.

معنی(example):

ما در حین قدم زدن در ساحل از بریسا لذت بردیم.

مثال:

We enjoyed the brisa while walking on the beach.

معنی فارسی کلمه brisa

: معنی brisa به فارسی

نسیم ملایمی که به طور خاص در مناطق ساحلی احساس می‌شود.