معنی فارسی brisance
C1توانایی و سرعت یک ماده منفجره برای ایجاد فشار و شدت در هنگام انفجار.
The shattering effect of an explosive, related to its ability to cause damage.
- NOUN
example
معنی(example):
بریسانس ماده منفجره تأثیرگذاری آن را مشخص میکند.
مثال:
The brisance of the explosive determined its effectiveness.
معنی(example):
بریسانس بالا میتواند منجر به آسیب بیشتری در انفجارها شود.
مثال:
High brisance can lead to more damage in explosions.
معنی فارسی کلمه brisance
:
توانایی و سرعت یک ماده منفجره برای ایجاد فشار و شدت در هنگام انفجار.