معنی فارسی broadish
B1عریض، به معنای پهن یا بزرگ، به ویژه در توصیف اشخاص یا اشیاء.
Somewhat broad; more than average width.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شانههای عریض ورزشکار به او در شنا کمک کرد.
مثال:
The broadish shoulders of the athlete helped him in swimming.
معنی(example):
او دلبندی عریض پوشید که به فرم او میآمد.
مثال:
She wore a broadish dress that flattered her figure.
معنی فارسی کلمه broadish
:
عریض، به معنای پهن یا بزرگ، به ویژه در توصیف اشخاص یا اشیاء.