معنی فارسی broodless
B1به معنای عدم وجود احساسات تیره، غمگین یا نگران.
Lacking a brooding or moody quality.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از طوفان، محیط احساس عجیبی و بدون تلخی داشت.
مثال:
The environment felt strange and broodless after the storm.
معنی(example):
او از روز آرام و بدون تلخی در ساحل لذت برد.
مثال:
He enjoyed the calm, broodless day at the beach.
معنی فارسی کلمه broodless
:
به معنای عدم وجود احساسات تیره، غمگین یا نگران.