معنی فارسی broodiness

B1

به معنای حالتی از تفکر نگران یا ناامید، به ویژه در مورد احساسات یا رویاها.

A state of being moody or contemplative.

example
معنی(example):

تلخ‌گویی او زمانی که دربارهٔ رویاهایش صحبت می‌کرد، واضح بود.

مثال:

Her broodiness was evident when she spoke about her dreams.

معنی(example):

تلخ‌گویی او باعث شد که نتواند از مهمانی لذت ببرد.

مثال:

His broodiness made it hard for him to enjoy the party.

معنی فارسی کلمه broodiness

: معنی broodiness به فارسی

به معنای حالتی از تفکر نگران یا ناامید، به ویژه در مورد احساسات یا رویاها.