معنی فارسی bryndza
B1نوعی پنیر نرم و نمکی که معمولاً از شیر گوسفند تهیه میشود.
A soft, salty cheese usually made from sheep's milk, common in Eastern European cuisine.
- NOUN
example
معنی(example):
بریدزا یک پنیر محبوب در اروپای شرقی است.
مثال:
Bryndza is a popular cheese in Eastern Europe.
معنی(example):
من برای طعم بیشتر به سالاد خود بریندزا اضافه کردم.
مثال:
I added bryndza to my salad for extra flavor.
معنی فارسی کلمه bryndza
:
نوعی پنیر نرم و نمکی که معمولاً از شیر گوسفند تهیه میشود.